آیه 12 سوره سبأ
<<11 | آیه 12 سوره سبأ | 13>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و باد را مسخّر سلیمان ساختیم که (بساطش را) صبحگاه یک ماه راه میبرد و عصر یک ماه، و معدن مس گداخته (یا نفت یا معادن دیگر) را برای او جاری گردانیدیم، و برخی از دیوان به اذن پروردگار در حضورش به خدمت میپرداختند و از آنها هر که سر از فرمان ما بپیچد عذاب آتش سوزانش میچشانیم.
و باد را برای سلیمان [مسخّر و رام کردیم]، که رفتن صبح گاهش [به اندازه] یک ماه و رفتن شام گاهش [به اندازه] یک ماه بود؛ و چشمه مس را برای او روان ساختیم، و گروهی از جن به اذن پروردگارش نزد او کار می کردند، و هر کدام از آنان از فرمان ما سرپیچی می کرد از عذاب سوزان به او می چشاندیم.
و باد را براى سليمان [رام كرديم:] كه رفتن آن بامداد، يك ماه، و آمدنش شبانگاه، يك ماه [راه] بود، و معدن مس را براى او ذوب [و روان] گردانيديم، و برخى از جن به فرمان پروردگارشان پيش او كار مىكردند، و هر كس از آنها از دستور ما سر برمىتافت، از عذاب سوزان به او مىچشانيديم.
و باد را مسخّر سليمان كرديم. بامدادان يك ماهه راه مىرفت و شبانگاه يك ماهه راه. و چشمه مس را برايش جارى ساختيم و گروهى از ديوها به فرمان پروردگارش برايش كار مىكردند و هر كه از آنان سر از فرمان ما مىپيچيد به او عذاب آتش سوزان را مىچشانيديم.
و برای سلیمان باد را مسخّر ساختیم که صبحگاهان مسیر یک ماه را میپیمود و عصرگاهان مسیر یک ماه را؛ و چشمه مس (مذاب) را برای او روان ساختیم؛ و گروهی از جنّ پیش روی او به اذن پروردگارش کار میکردند؛ و هر کدام از آنها که از فرمان ما سرپیچی میکرد، او را عذاب آتش سوزان میچشاندیم!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- غدو: بامدادها. غدوة (بضم اول) و غداة به معنى بامداد و جمع آن غدو است يا از اول صبح تا طلوع آفتاب در قاموس آمده: «الغدوة و الغداة: البكرة او ما بين صلوة الفجر و طلوع الشمس» منظور در آيه ظاهرا قبل از ظهر است تا ظهر.
- رواح: جوهرى در صحاح گويد: رواح از ظهر است تا به شب».
- اسلنا: سيل: جارى شدن. ايضا اسم آمده است به معنى «سيل»، اساله: ذوب كردن و آن حالتى است كه بعد از ذوب شدن بر مذاب عارض مىگردد.
- قطر: مس مذاب. در قاموس و مفردات و اقرب آمده: «القطر: النحاس المذاب».
- يزغ: زيغ: انحراف از حق. آن در قرآن مجيد پيوسته به معنى انحراف از حق آمده است. وَ مَنْ يَزِغْ: هر كه منحرف شود و سرپيچى كند.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لِسُلَيْمانَ الرِّيحَ غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَواحُها شَهْرٌ وَ أَسَلْنا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ وَ مِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ مَنْ يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنا نُذِقْهُ مِنْ عَذابِ السَّعِيرِ «12»
و براى سليمان باد را (رام و مسخّر كرديم) كه صبحگاهان مسير يك ماه را مىپيمود و عصرگاهان مسير يك ماه را، و براى او چشمهى مس (گداخته) را روان ساختيم و گروهى از جنّ پيش روى او به اذن پروردگارش كار مىكردند؛ و هر يك از آنان كه از فرمان ما سرپيچى مىكرد او را از عذاب فروزان مىچشانديم.
نکته ها
«غدو» به معناى حركت در طرف صبح و «رواح»، حركت از ظهر به بعد است و مراد از كلمه «عين» ظرفى است كه در آن مسّ ذوب مىشود.
خداوند به حضرت سليمان نيز همچون پدرش داوود الطاف ويژهاى عطا كرده است.
به گفتهى قرآن، جنّ موجودى است مكلّف، عاقل، انتخابگر، قدرتمند و تلاشگر.
در سورهى «ص» مىخوانيم: اجنّه براى سليمان بنّايى و غوّاصى مىكردند. «1»
«1». ص، 37.
جلد 7 - صفحه 427
تسخير باد به دست حضرت سليمان، يعنى استفاده از آن در حركت ابرها، حركت كشتىها، تلقيح گياهان، تلطيف هوا و غير آن. «وَ لِسُلَيْمانَ الرِّيحَ»
كتاب تورات (تحريف شده)، حضرت سليمان را پادشاهى جبّار، بتخانه ساز و تسليم هوسهاى زنان معرّفى كرده، كه اين بر خلاف قرآن است. «1»
پیام ها
1- انبيا، بر جهان هستى و عالم تكوين ولايت دارند. «وَ لِسُلَيْمانَ الرِّيحَ»
2- براى تسخير طبيعت، تنها به تحليلهاى طبيعى اكتفا نكنيد. (حركت باد با ارادهى خدا در اختيار ولىّ خدا قرار گرفت.) «وَ لِسُلَيْمانَ الرِّيحَ»
3- قدرت خداوند نسبت به همه چيز يكسان است. (براى حضرت داود آهن و براى حضرت سليمان هوا را تسخير كرد.) «وَ لِسُلَيْمانَ الرِّيحَ»
4- خداوند به داوود قدرت ذوب آهن و به سليمان ذوب مس را داده بود. «وَ أَسَلْنا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ» (صعنت مسگرى در زمان حضرت سليمان)
5- انسان مىتواند جنّ را تسخير خود كند. «وَ مِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ»
6- جنّ با اراده و فرمان الهى، مأمور انجام كارهاى انسان مىشود. «مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ»
7- مديريّت به قدرت و صلابت نياز دارد. وَ مَنْ يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنا ... نُذِقْهُ
8- جنّ اختيار دارد و مىتواند از فرمان الهى سر باز زند، «وَ مَنْ يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنا» و در اين صورت كيفر مىشود. «نُذِقْهُ مِنْ عَذابِ السَّعِيرِ»
«1». تفسير نمونه به نقل از تورات، كتاب اول.
تفسير نور(10جلدى)، ج7، ص: 428
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لِسُلَيْمانَ الرِّيحَ غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَواحُها شَهْرٌ وَ أَسَلْنا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ وَ مِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ مَنْ يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنا نُذِقْهُ مِنْ عَذابِ السَّعِيرِ «12»
«1» منهج الصادقين، ج 7، ص 387.
«2» منهج الصادقين، ج 7، ص 387.
جلد 10 - صفحه 514
بعد از آن، از فضل و كرامت كه به حضرت سليمان عليه السّلام و اداى شكر گزارى او بر آن و انابه او به او سبحانه اخبار مىفرمايد:
وَ لِسُلَيْمانَ الرِّيحَ: (متعلق به فعل محذوف) يعنى مسخر كرديم و رام گردانيديم مر سليمان را باد. غُدُوُّها شَهْرٌ: رفتن او در بامداد يكماهه راه بود، وَ رَواحُها شَهْرٌ: و رفتن او در شبانگاه نيز مسير يك ماه بود، يعنى در روزى دو ماهه راه رفتى.
علامه مجلسى (رحمه الله) به سند موثق كالصحيح از حضرت امير المؤمنين عليه السلام كه: روزى حضرت سليمان عليه السلام بيرون آمد از بيت المقدس و بر بساط خود نشست، سيصد هزار كرسى در جانب راست آن حضرت كه آدميان، بر آنها نشسته، و سيصد هزار كرسى در جانب چپ كه جنيان بر آنها نشسته، و امر فرمود مرغان را بر سر سايه افكندند، و حكم نمود باد ايشان را برداشت و آن را به مداين و از مداين به اصطخر شيراز؛ و چون صبح شد حكم نمود باد ايشان را به جزيره بر كاوان برد، و امر كرد كه آنقدر پست شد كه نزديك بود پاهاى ايشان به آب رسد، در آن حال بعضى از آنها به بعضى گفتند كه هرگز پادشاهى از اين عظيمتر ديدهايد؟ ملكى از آسمان ندا كرد كه ثواب يك «سبحان اللّه» گفتن براى خدا، بزرگتر است از اين پادشاهى كه مىبينيد «1».
وَ أَسَلْنا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ: و ديگر از عطايا آنكه: و جارى ساختيم براى او چشمه مس گداخته تا مانند آب از معدن بيرون آمدى. و آن در موضعى بود در
«1» حياة القلوب، چ اسلاميه تهران، ح 1 باب 22 فصل اول ص 354 و مراجعه شود به كتاب بحار الانوار ح 14 ص 81 و نقل قول خود علّامه مجلسى و ص 83 روايت 27.
جلد 10 - صفحه 515
يمن قريب به صنعاء، و در هر ماهى سه شبانه روز سيلان كردى و هر چه خواستى ساختى. و مراد به «عين القطر» معدن مس است كه چون مانند سيلان از معدن بيرون آمدى، لذا به عين القطر مسمى شد. و اصل هر مسى كه امروز در دست مردمان است از آنجاست كه در عهد حضرت سليمان بيرون آمد.
وَ مِنَ الْجِنِ: و ديگر از عطايا آنكه مسخر گردانيديم مر سليمان را از جنيان، مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ: كسانى كه بودند كه كار مىكردند نزد سليمان، بِإِذْنِ رَبِّهِ: به فرمان پروردگارش، يعنى در حضور او به معاينه آنچه مىخواست مىكردند از اعمال شاقه چون بنا و غير آن مانند آدميان براى او كار مىكردند. وَ مَنْ يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنا: و هر كه نمىگرويد از جنيان و سركشى مىكرد از آنچه مأمور بودند، نُذِقْهُ مِنْ عَذابِ السَّعِيرِ: مىچشانيديم او را از عذاب آتش افروخته در عقبى.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ مِنَّا فَضْلاً يا جِبالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَ الطَّيْرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ «10» أَنِ اعْمَلْ سابِغاتٍ وَ قَدِّرْ فِي السَّرْدِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّي بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ «11» وَ لِسُلَيْمانَ الرِّيحَ غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَواحُها شَهْرٌ وَ أَسَلْنا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ وَ مِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ مَنْ يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنا نُذِقْهُ مِنْ عَذابِ السَّعِيرِ «12» يَعْمَلُونَ لَهُ ما يَشاءُ مِنْ مَحارِيبَ وَ تَماثِيلَ وَ جِفانٍ كَالْجَوابِ وَ قُدُورٍ راسِياتٍ اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُكْراً وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ «13» فَلَمَّا قَضَيْنا عَلَيْهِ الْمَوْتَ ما دَلَّهُمْ عَلى مَوْتِهِ إِلاَّ دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنْسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ ما لَبِثُوا فِي الْعَذابِ الْمُهِينِ «14»
ترجمه
و هر آينه بتحقيق داديم داود را از جانب خود مزيّتى آنكه اى كوهها تسبيح گوئيد با او و تبعيّت پرندگان را و نرم گردانديم برايش آهن را
كه بساز زرههاى رسا و اندازه نگاهدار در بافتن و بكنيد كار شايسته همانا من بآنچه ميكنيد بينايم
و مسخّر كرديم براى سليمان باد را سير بامدادش ماهى بود و شبانگاهش ماهى و جارى كرديم برايش چشمه مس گداخته و از جنّيان كسانى را كه كار ميكردند پيش رويش باذن پروردگارش و آنكه سر مىپيچيد از آنها از فرمان ما ميچشانديم باو از عذاب آتش سوزان
ميساختند برايش آنچه ميخواست از قصرها و تمثالها و كاسههائى مانند حوضها و ديگهاى ثابت و استوار بجا آوريد اى آل داود شكر را و كمى از بندگان من شكر گزارند
پس چون حكم كرديم بر او بمرگ راهنمائى نكرد آنها را بر مرگش مگر جنبنده زمين كه ميخورد عصايش را پس چون بروى در افتاد ظاهر شد جنّيان كه اگر بودند ميدانستند غيب را درنگ نميكردند در عذاب خوار كننده.
تفسير
خداوند متعال بحضرت داود كه نسب و حسب او در سوره بقره ذيل قصّه طالوت و قتل جالوت بدست آن حضرت گذشت از بين انبياء سلف مزيّت و كرامت مخصوصى عنايت فرمود و آن اين بود كه بكوهها امر فرمود كه رجوع كنيد با او بتسبيح خدا و جواب گوئى كنيد از او در وقت تلاوت زبور قمّى ره نقل نموده كه
جلد 4 صفحه 351
هر وقت داود عليه السّلام بصحرا ميرفت و قرائت زبور ميفرمود كوهها و پرندهها و حيوانات وحشى با او تسبيح مينمودند چون تأويب در لغت ترجيع بتسبيح است و ترجيع بلند و آهسته نمودن صوت است و بازگردانيدن آن در حلق و قمّى ره اوّبى را به سبّحى للّه تفسير فرموده و بنابراين ظاهرا و الطّير عطف است بر محلّ جبال كه منصوب است بنداء و بعضى اوّبى را بمعناى سيرى گرفتهاند و گفتهاند كوهها با آنحضرت سير مينمودند و همچنين پرندگان و بنابراين و الطّير عطف است بر فضلا يعنى داديم داود را مزيّتى و پرندگان را مسخّر او نموديم و مراد از سير كوهها و پرندگان ممكن است پيروى آنها از حضرت باشد بعنوان معجزه چنانچه گفتهاند و محتمل است مراد بودن آنها در تحت اختيار حضرت باشد كه هر جا بخواهد پرندگان بروند و كوهها معادن خودشان را ببرند و بعضى و الطّير برفع قرائت نمودهاند و بنابراين محتمل است عطف بلفظ جبال باشد و ميشود عطف برياء در اوّبى يعنى اى كوهها تسبيح كنيد شما و پرندگان با او و نيز خداوند نرم فرمود در دست او آهن را مانند شمع كه هر كار ميخواست با آن ميكرد بدون داغ كردن و كوبيدن آن در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه خداوند بحضرت داود وحى فرمود كه تو خوب بندهئى هستى غير از آنكه از بيت المال ارتزاق ميكنى پس داود چهل روز گريه كرد تا خدا نرم فرمود براى او آهن را و بعد از آن هر روز يك زره ميساخت و هزار درهم ميفروخت پس سيصد و شصت زره ساخت و سيصد و شصت هزار درهم فروخت و مستغنى از بيت المال شد و دستور الهى راجع بساختن زره آن بود كه رسا و تامّ و تمام باشد و حلقههايش متناسب و مساوى باشد در باريكى و ضخامت و اصل سرد تتابع در حروف كلمه و كلام است لذا از حضرت رضا عليه السّلام نقل شده كه مراد حلقه بعد از حلقه است كه بايد در آن تقدير و تعديل را از دست نداد و آنكه بشكرانه اين موهبت آنحضرت خودش و اهل بيتش باعمال صالحه و عبادت و اطاعت خدا مشغول شوند و بدانند كه خداوند بافعال آنها آگاه است همه را مىبيند و پاداش خير ميدهد و خداوند مسخّر فرمود براى حضرت سليمان پسر او باد را كه ميبرد كرسى او را و سير ميداد او را در صبح يك ماه راه و در شام يك ماه راه چنانچه قمّى ره نقل فرموده خلاصه آنكه در يكروز مسافتى را كه مردم معمولا در دو ماه
جلد 4 صفحه 352
مىپيمودند مىپيمود و نيز جارى فرمود براى او چشمه مس گداخته كه مانند آب ميجوشيد و بيرون مىآمد از زمين در يمن و مسخّر فرمود براى او از جنّيان جماعتى را كه كار ميكردند براى او در برابرش باذن خدا و هر يك از آنها سرپيچى ميكردند از فرمان الهى خداوند او را بآتش سوزان در دنيا يا آخرت عذاب ميفرمود و گفتهاند خدا ملكى را موكّل آنها فرموده بود كه تازيانه در دست داشت و هر يك از آنها تخلّف ميكرد از اطاعت حضرت او را ميزد بطوريكه ميسوخت و كار آنها اين بود كه ميساختند براى او آنچه ميخواست از مسجدهاى معظم منيع و قصرهاى محكم رفيع كه بمناسبت جايگاه بودن آنها براى حرب با شيطان يا انسان محراب ناميده شده و مجسّمههائى بصورت درخت و گل و ميوجات و امثال اينها نه صاحبان روح كه حرام است چنانچه از بيان امام صادق عليه السّلام مستفاد ميشود و قدحهاى بزرگى كه مانند حوضها بودند چون جواب جمع جابيه بمعناى حوض است و حضرت سليمان گفتهاند لشگرش را در آنها اطعام ميفرمود و ديگهاى بزرگيكه بر روى پايههاى محكمى كار گذارده بودند و از جاى خودشان حركت نميدادند و كسان حضرت داود مأمور شدند بشكرگزارى از نعم الهيّه كه بايشان عطا فرموده بود بيش از ساير مردم بيشتر از آنها بقلب و لسان و اعضاء و شكور كسى است كه اينچنين باشد در بيشتر اوقات و اين قبيل مردم در هر عصر و زمانى كم بودند و بعضى گفتهاند شكور كسى است كه خود را عاجز از اداء شكر الهى به بيند و بداند چون حقّ شكر خدا را كسى نميتواند ادا نمايد و توفيق شكرگزارى را هم خدا ميدهد و شكر لازم دارد از دست و زبان كه برآيد كز عهده شكرش بدر آيد اعملوا آل داود شكرا و قليل من عبادى الشّكور و چون اجل حضرت سليمان بحكم خدا رسيد جنّيان را مطّلع نكرد از آن مگر موريانه كه عصاى او را خورد پس چون بزمين افتاد مبيّن و آشكار شد بر مردم كه جنّيان اگر علم غيب داشتند اينمدت تحمّل اعمال شاقّهاى را كه از ترس او مينمودند نميكردند چون عقيده مردم در باره جنّيان اين بود كه آنها علم غيب دارند و بعد از اين قضيّه فهميدند كه ندارند در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه فرمود خداوند وحى فرمود بسليمان ابن داود عليه السّلام كه علامت مرگ تو آنستكه بيرون مىآيد درختى در بيت المقدّس
جلد 4 صفحه 353
كه نامش خرنوبه است پس حضرت سليمان يكروز ديد درختى روئيده فرمود نام تو چيست گفت خرنوبه پس برگشت آنحضرت بجانب محرابش و ايستاد و تكيه كرد بعصاى خود و قبض روح شد در هماندم و جنّ و انس مشغول بكار خودشان كه بامر او ميكردند شدند بگمان آنكه او زنده است و نمرده و روز را بشب و شب را بروز مىآوردند و او ايستاده و ثابت بود تا موريانه عصاى او را خورد و آن شكست و سليمان افتاد بزمين آيا نشنيدى قول خداوند را فلمّا خرّ تبيّنت الجنّ تا آخر آيه و قمّى ره نقل نموده كه چون خداوند بسليمان وحى فرمود كه تو ميميرى بشياطين امر فرمود براى او اطاقى از آبگينه بسازند و در كنار دريا بگذارند و آنها عمل نمودند و حضرت داخل آن شد و بعصاى خود تكيه كرد و مشغول بتلاوت زبور شد و شياطين دور او بودند و نگاه ميكردند و جرئت فرار نداشتند در اينحال حضرت ملتفت شد كه مردى با او در اطاق است ترسيد و فرمود تو كيستى عرض كرد من كسى هستم كه از كسى رشوه نميگيرم و از پادشاهى نميترسم من عزرائيلم و روح او را قبض نمود در حاليكه بعصا تكيه كرده بود و در قبّه آبگينه جاى داشت و جنّيان او را ميديدند پس يك سال براى او كار ميكردند تا خدا موريانه را مبعوث فرمود و عصاى او را خورد پس چون افتاد برو بر زمين آشكار شد بر انس كه جنّيان اگر ميدانستند غيب را درنگ نميكردند در عذابخوار كننده اينطور اين آيه نازل شده و اين براى آنستكه مردم آنزمان ميگفتند جنّيان غيب ميدانند و بعد از افتادن سليمان دانستند كه اگر جنّيان غيب ميدانستند كار نميكردند براى سليمان يك سال با آنكه او مرده بود و آنها گمان ميكردند زنده است و از بعضى از روايات استفاده ميشود كه چون مدّت مكث حضرت سليمان باين حال طول كشيد بعضى از مردم قائل بخدائى او شدند چون ديدند نه ميخورد و نه ميآشامد و نه خسته از ايستادن ميشود و بعضى گفتند ساحر است و خود را اينطور بما ارائه ميدهد و بعضى كه مؤمن بودند گفتند او بنده خدا و پيغمبر او است خدا هر طور ميخواهد با او معامله ميفرمايد و براى اين خداوند موريانه را مأمور بخوردن عصاى او فرمود و بنابراين ظاهرا جمله أن لو كانوا يعلمون تا آخر آيه بدل اشتمال است از جنّ مانند تبيّن زيد
جلد 4 صفحه 354
جهله و للانس مقدّر است و محتمل است تبيّن بمعناى بيّن باشد يعنى ظاهر كردند جنّيان براى مردم اين امر را بعمل خود كه كار ميكردند براى سليمان با عدم اطّلاع بموت او و آن امر علم غيب نداشتن آنها است كه مستفاد از جمله شرطيّه است چون تبيّن گاهى متعدّى استعمال ميشود و بعصا منسأه گفته ميشود براى آنكه حيوانات را بآن طرد مينمايند و بعضى آنرا بعصاى بزرگ و چوبدستى تفسير و ترجمه نمودهاند و در مجمع از امام سجّاد و امام صادق عليهما السلام نقل نموده كه تبيّنت الانس قرائت فرمودهاند و در روايت قمّى ره و غيره از آنحضرت تصريح بنزول تبيّنت الانس انّ الجنّ لو كانوا يعلمون تا آخر آيه شده است و در اكمال از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله نقل نموده كه عمر حضرت سليمان هفتصد و دوازده سال بوده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لِسُلَيمانَ الرِّيحَ غُدُوُّها شَهرٌ وَ رَواحُها شَهرٌ وَ أَسَلنا لَهُ عَينَ القِطرِ وَ مِنَ الجِنِّ مَن يَعمَلُ بَينَ يَدَيهِ بِإِذنِ رَبِّهِ وَ مَن يَزِغ مِنهُم عَن أَمرِنا نُذِقهُ مِن عَذابِ السَّعِيرِ «12»
و مسخر كرديم از براي سليمان بادراكه تخت سليمان را با خدم و حشم برميداشت
جلد 14 - صفحه 549
در مدت يك روز يا يك شب در طرف يمن به قدر مسير راكب تندرو يك ماه و طرف شام يك ماه و آب كرديم براي او چشمه مس را که مثل آب از زمين ميجوشيد و بيرون ميآمد و بعض طوائف جن را مسخر كرديم براي او عمل ميكردند در حضور او به اذن پروردگار و هر كدام از آنها که كوتاهي و مخالفت ميكردند امر ما را در اطاعت سليمان ميچشانيديم او را از عذاب سوزنده.
وَ لِسُلَيمانَ عطف به آيه قبل است- و لقد آيتنا داود- يعني از براي سليمان مسخر كرديم.
الرِّيحَ در خبر داريم سه نفر از انبياء قبل از بلوغ به مقام نبوت نائل شدند. سليمان در سن 13 سالگي، يحيي در سن صباوت، عيسي در گهواره. و سه نفر از ائمه هم در سن طفوليت به مقام امامت نائل شدند: حضرت جواد، حضرت هادي، حضرت بقية اللّه (عج).
بعضي گفتند هفتصد سال و دوازده سال عمر شريفش بود، سيصد زن اختيار كرد، باد مسخر او شد. چنان چه امروز مشاهده ميكنيم طياره در ظرف چند ساعت از آسيا به افريقا و امريكا و اروپا ميرود، باد هم كمتر از طياره نبود.
غُدُوُّها شَهرٌ وَ رَواحُها شَهرٌ گفتند از دمشق شام به اصفهان و همدان نصف روز ميآمد و از اصفهان به كابل نصف روز ميرفت و مسير هر يك با اسب تندرو يك ماه طول ميكشيد.
وَ أَسَلنا لَهُ عَينَ القِطرِ قطر نحاس و مس است، مثل آب از چشمه خارج ميشد.
وَ مِنَ الجِنِّ مَن يَعمَلُ بَينَ يَدَيهِ ظاهرا مراد شياطين جن است که مسخر تحت فرمان سليمان شدند به قرينه آيه شريفه وَ مِنَ الشَّياطِينِ مَن يَغُوصُونَ لَهُ وَ يَعمَلُونَ عَمَلًا دُونَ ذلِكَ وَ كُنّا لَهُم حافِظِينَ (انبياء آيه 82).
بِإِذنِ رَبِّهِ که خداوند مسخر فرموده بود و اينکه يكي از معجزات سليمان بود و معلوم است که اينها از روي ميل و شوق عمل نميكردند بلكه از روي جبر و كره بوده بقرينه:
وَ مَن يَزِغ مِنهُم عَن أَمرِنا نُذِقهُ مِن عَذابِ السَّعِيرِ زاغ بمعني ميل از حق و سرپيچي از طاعت است و عذاب سعير، بعضي گفتند: عذاب روز قيامت است لكن ظاهر همين دنيا است.
جلد 14 - صفحه 550
چنان چه گفتند: ملائكه با تازيانه آتش بالاي سر آنها بودند هر كدام مخالفت ميكردند مي زدند آتش ميگرفت. ما ميگوئيم هر كدام كوتاهي ميكردند آتش ميگرفتند.
تنبيه: بعض ارباب ضلال که نميخواهم نام آنها را ببرم گفتند شياطين و طائفه جن چون از آتش خلق شدهاند به آتش نميسوزند بلكه لذت ميبرند، به آنها ميگوئيم که انسان از خاك خلق شده اگر سنگي بر او بزنند بايد لذت ببرد بخصوص اگر او را سنگسار كنند چون آن هم از خاك است بعلاوه آتش شديد آتش ضعيف را ميسوزاند بشدت هر چه تمامتر و سختتر.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 12)- حشمت سلیمان و مرگ عبرت انگیز او! به دنبال بحث از مواهبی که خدا به داود داده بود سخن را به فرزندش سلیمان میکشاند، و از سه موهبت بزرگ- که از عوامل مهم اداره یک کشور پهناور است- بحث میکند، میفرماید:
«و برای سلیمان باد را مسخّر ساختیم که صبحگاهان مسیر یک ماه را میپیمود و عصرگاهان مسیر یک ماه را»! (وَ لِسُلَیْمانَ الرِّیحَ غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَواحُها شَهْرٌ).
ج4، ص32
جالب این که برای پدر جسم خشن و فوق العاده محکمی یعنی آهن را مسخّر میکند و برای فرزند موجود بسیار لطیف! ولی هر دو کار سازنده و اعجاز آمیزند.
در این که باد چگونه دستگاه سلیمان (کرسی یا فرش او را) به حرکت در میآورد، بر ما روشن نیست، همین قدر میدانیم هیچ چیز در برابر قدرت خدا مشکل و پیچیده نمیباشد.
سپس به دومین موهبت الهی نسبت به سلیمان اشاره کرده، میگوید: «و برای او چشمه مس (مذاب) را روان ساختیم»! (وَ أَسَلْنا لَهُ عَیْنَ الْقِطْرِ).
چگونگی این امر نیز دقیقا بر ما روشن نیست، همین اندازه میدانیم که از الطاف الهی در باره این پیامبر بزرگ بود.
و بالأخره به بیان سومین موهبت پروردگار نسبت به سلیمان یعنی تسخیر گروه عظیمی از جن پرداخته، چنین میگوید: «و گروهی از جن پیش روی او به اذن پروردگار برایش کار میکردند» (وَ مِنَ الْجِنِّ مَنْ یَعْمَلُ بَیْنَ یَدَیْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ).
«و هرگاه کسی از آنها از فرمان ما سرپیچی میکرد او را با آتش سوزان مجازات میکردیم» (وَ مَنْ یَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنا نُذِقْهُ مِنْ عَذابِ السَّعِیرِ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی ، ج8، ص: 415-416
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم